یکی ازناقص ترین توصیف هادرباره پدیده خلاقیت، اصطلاح «هوش خارقالعاده » است، که اشاره دارد به افرادی که استعدادهای استثنایی دارند و ناگهان گوشهای از جهان ظاهر میشوند، این افراد ایده ای خلاقانه و نوآورانه مطرح و با تلاشی ستودنی بقیه عمر را صرف شکل دادن به ایده خود و محصول نهایی آن میکنند. اگر به این فرضیه بسنده شود ، خلاقیت اقدامی فقط انفرادی محسوب می گردد که تنها برخی چهرههای علمی - هنری - تاریخی از آن بهره برده اند و دیگر دست اندرکاران فقط نظاره گر بوده و با احترام و احتیاط به دستاوردهای این بزرگواران نگاه کرده اند و آن را به کار برده و از فوایدش سود جسته اند .
اما خُب برداشت صحیح تری هم برای توضیح و توصیف پدیده خلاقیت وجود دارد، همان برداشتی که موسیقی دان معروف، برایان انو آن را «نبوغ جمعی بشر » نامید . او گفته است که نوابغ علمی یا هنری یا تاریخی و آنها که هوش خارقالعاده دارند ، بخشی از صحنه جهانی هستند که یکدیگر را در رسیدن به محصولات بدیع علمی و یا هنری یا اجتماعی پشتیبانی میکنند، و در شرایطی به هنگام و هوشمندانه، برای حل مشکل موجود، از دیگر صاحب نظران ایده های خوب و چاره ساز میگیرند و در ادامه ایدههای تازه و مفید خود را مطرح و منتشر میکنند. در نظریه ' نبوغ جمعی بشر ' آثار خارقالعاده در خلا شکل نمیگیرند و خلاقیت معمولا نوعی تعامل و تکامل ایده ها و دستاوردهای پیشینیان و یا افراد معاصر است .
از این رو پدیده نوآوری و خلاقیت ، نتیجه ارتباط میان یک ذهن و دیگر ذهنها خواه در جهت افقی یعنی افراد هم عصر و خواه در جهت عمودی یعنی در طول تاریخ بشریت بوده و خواهد بود .