همسرم روی یک صندلی نشسته بود در حالیکه راه رفتن من در اتاق کوچک استریل را نگاه میکرد. به من گفته شده بود که باید روی تخت معاینه دراز بکشم، اما احساس میکردم نیاز به حرکت دارم. در تمام روزهای قبل از معاینه، هر بار که انقباضی را احساس کرده بودم، به حمام رفته بودم و احتمال دفع خون را چک کرده بودم. زمانی که حالت تهوع صبحگاهی شروع به محو شدن کرد، فرض را بر این گذاشتم که سقط اتفاق افتاده است.
این اتفاق مربوط به یک سال قبل است زمانی که سونوگرافی نشان داد که جنین کوچک ۱۲ هفتهای من مرده است. بعد از انجام کورتاژ و خارج کردن او جراح به سادگی به من گفت که "از فردا میتوانید به محل کار برگردید و در طی یک ماه آینده تلاش برای بارداری دوباره را شروع کنید." در حالیکه با خوابآلودگی بعد از مصرف لورازپام روی تخت نشسته بودم به این پیشنهاد برای عبور از سوگی که در آن بودم فکر میکردم.
زنان بسیاری پس از اتفاق سقط از طرف اطرافیان خود به سمت این باور سوق داده میشوند که بارداری دوباره خاطره و اندوه سقط را محو میکند، اما در این توصیه و عمل به آن، خطر نادیده گرفته شدن درد روحی و در نتیجه، نادیده گرفته شدن سلامت روانی این زنان وجود دارد.
به دلایل بسیاری، مثل ناآگاهی عمومی و انگ اجتماعی، تجربیات عاطفی زنان بعد از سقط از سوی خانواده، دوستان و حتی درمانگران آنها مورد غفلت واقع میشود. افسردگی و اضطرابی که در صورت درمان نشدن میتواند تا بارداری بعدی و پس از آن ادامه پیدا کند.
احساس گناه، کاهش اعتماد به نفس و افزایش افکار خودکشی، گزارش بسیاری از زنانی است که سقط جنین را تجربه میکنند. در طی ماههای بعد از سقط، نیمی از زنان دچار علائم افسردگی، و تقریبا یک چهارم آنها مبتلا به اضطراب متوسط تا شدید میشوند. از هر شش زنی که فرزندی را به دنبال سقط یا حاملگی خارج رحمی، از دست میدهند، یک نفر علائم مزمن اختلال استرس پس از سانحه(PTSD)، را تحمل میکند. نتایج یک مطالعه نشان میدهد که در حدود ۱۵ درصد از زنانی که فقدان فرزندی را به دنبال سقط تجربه میکنند، تا سه سال بعد از حاملگی سالم بعدی نیز از افسردگی رنج میبرند.
در حالیکه برای بسیاری از زنان فشار برای باردار شدن دوباره بعد از سقط، از سوی خانواده و جامعه وارد میشود.، در مورد من، به وجود آمدن این سوال برایم که میتوانم یک حاملگی سالم داشته باشم یا نه، باعث اضطراب بزرگی شده بود که برای از بین بردن آن با فاصله بسیار کمی دوباره باردار شدم. با این حال همچنان با کابوس تصویر جنین مردهام در صفحه سونوگرافی از خواب بیدار میشدم.
بر خلاف بسیاری از زنانی که دسترسی به حمایت روانشناختی پیدا نمیکنند، با درمانگری ملاقات کردم که به کمتر شدن تدریجی افکار مزاحم و اندوهی که در آن غرق بودم کمک کرد. مطمئنا بارداری دوباره برای من خوشحال کننده بود اما به تنهایی برای حل شدن سوگی که در آن بودم کافی نبود. اندوه و خاطرهی مرگی که شادی تولد کودکی دیگر را همراهی میکرد. حتی زمانی که صدای بلند ضربان قلب جنین تازه در اتاق معاینه پیچیده بود و ماما بعد از دیدن اشکهای من گفت: "اگر بخواهی میتوانیم یک بار دیگر گوش بدهیم" و این کار را کردیم..
www.google.com/amp/samp.theguardian.com/us-news
Katie Reilly
ترجمه توسط کانال تلگرام دکترعلی نیکجو متخصص روانپزشکی تحلیلی