از آغاز جنبش میتو جهانی و در ادامه آن جنبش «من هم» ایرانی و مبحث آزار و خشونت جنسی به مفهوم «رضایت» پرداخت. در این مسیر همواره تکرار شد که آنجا که «رضایتی» در کار
رضایت در رابطه با مساله جنسی یعنی چه؟
تعریف مفهوم رضایت در بستر مساله جنسی به نظر ساده است. رضایت در این بستر یعنی رابطه جنسی در فضایی صورت بگیرد که افراد درگیر همگی مایل به برقراری عمل جنسی با یکدیگر باشند و در این رابطه تحت هیچ نوع فشاری قرار نگیرند. اما این تعریف ساده صورتبندیهای پیچیدهتری نیز دارد.
پیچیدگی مساله رضایت در بستر عمل جنسی به این معناست که این تعریف ساده نمیتواند در همه حال بدون روشن کردن مفهوم رضایت در عمل جنسی بین افراد با موقعیتهای متفاوت یکی باشد. به عنوان مثال در حین برقراری عمل جنسی میان فرد بزرگسال و فرد کودک، هر نوع عمل جنسی که از طرف فرد بزرگسال با فرد کودک صورت میگیرد ، مطابق استانداردهای جهانی، خشونت جنسی تلقی میشود. به این دلیل روشن و مشخص که رابطه قدرت میان کودک و بزرگسال به شکلی است که کودک حتی اگر مخالفتی نشان ندهد، در واقع در حین عمل جنسی فرد بزرگسال بر روی خودش، مورد خشونتی از نوع فریب، سو استفاده و اعمال قدرت فرد بزرگسال به کودک قرار گرفته است.
همین پیچیدگی در موضوع رابطه و عمل جنسی میان معلم و شاگرد، استاد و دانشجو و کارفرما و کارگر نیز برقرار است. بدین معنا اگر بخواهیم مساله رضایت در روابط جنسی را تعریف کنیم، لاجرم باید مساله قدرت در روابط را نیز مد نظر قرار بدهیم. به عنوان مثال در قوانین کیفری آلمان، هر نوع عمل جنسی فرد بزرگسال نسبت به کودک در زمره آزار، سو استفاده، تجاوز و به طور کلی خشونت جنسی دسته بندی میشود. همینطور بر اساس همین قوانین، رابطه گرفتن عاطفی و جنسی میان معلم و شاگرد جرم است و در رابطه استاد/دانشجو و معلم/شاگرد زمانی که هر دو بالغ باشند نیز تا زمانی که رابطه معلمی و شاگردی یا استادی و دانشجویی برقرار است مسولیت جزایی و پیامدهای شغلی مربوط به جرمانگاری این رابطه متوجه معلم یا استاد است. به یک دلیل روشن و ساده، که میزان قدر معلم و استاد برای شاگرد یا دانشجو به حدی بالاست که میتواند عملا دانشجو یا شاگرد را در شرایطی قرار بدهد که نتواند به روشنی «نه» بگوید.
؟ چرا مفهوم رضایت با مساله قدرت پیوند میخورد؟
بر خلاف بسیاری از انگارههای رایج در رابطه با مساله خشونت جنسی، خشونت جنسی معمولا در رابطه با میل و نیاز جنسی صورت نمیگیرد، بلکه خشونت جنسی نوعی «اعمال قدرت» به واسطه عمل خشونتآمیز جنسی است. به همین دلیل گروههای اجتماعی که عموما مورد خشونت جنسی هستند، به نحوی حامل قدرت اجتماعی کمتر نیز هستند یا قرار است به واسطه عمل خشونت جنسی به آنها قدرت نمایی شود. مثال: خشونت جنسی به کودکان، افراد دارای معلولیت، خشونت جنسی به زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی به عنوان گروههایی که عاملیت جنسی از آنها گرفته شده است. خشونت جنسی مورد استفاده در جنگها و زندانها برای قدرت نمایی و شکنجه.
دو موضوع باید مورد نظر باشد: یک خود خشونت جنسی در خودش حامل قدرتنمایی از منظر جنسی و معمولا با اهداف فراجنسی است. دو خشونت جنسی امری بسیار مردانه است، بدین واسطه که معمولا مردان دگرجنسگرای سیس(همانجنسیتی) حامل عامل جنسیتی در جهان مردسالار هستند و بدین واسطه نیز اعمال قدرت میکنند.
رابطه رضایت با این مساله در این است، که آنجایی که رضایت مهم و ضروری در نظر گرفته شود، نیازی به اعمال قدرت نیست. پس خشونت جنسی از اساس با رضایت در تعارض با قدرتنمایی در پیوند است.
نوشته
مینا خانی