سلام
البته این برای بعد از بارداری هست ولی مینویسم
میدونم خیلی تنبلم ...اما به خدا مامان خوبی هستم .یعنی سعی میکنم که باشم.رکسانا جونم رو میپرستم تنها عشق واقعی زندگیم...وقتی همه میگفتن مادر نشدی بدونی!!!من میشنیدم اما حسش نکرده بودم الان واقعا میدونم یعنی چی..وقتی رکسانا صبح از خواب بیدار میشه و توی تختش میشینه و کلی حرف میزنه ...و منم بیدار میکنه ...بالای سرش که صورت مثل برگ گلشو میبینم که همیشه هم لپاش گل گلی هست قربونش برم ,تازه میفهمم مادر بودن یعنی چی ...چه حسیه ...هر چی هست خیلی خوبه...لا اقل تو این روزای تنهاییم خیلی بدادم میرسه...یک چیزی هست که بهش عشق بورزم عوض اینکه نفرت توی وجودم لونه کنه...خدایا کمکم کن از این ببعد تنهایی با رکسانا به راهمون ادامه بدیم...خودت دیدی که نشد...خودت دیدی چقد شبا تا صبح گریه کردم...خودت دیدی چقد از وحشت رکسانا و اون چهره مظطربش زجر کشیدم...خودت دیدی هر راهی جلوی پام گذاشتی رفتم اما رکسانا برام ارزشمند تر از این بود که بخوام یک لحظه دیگه تامل کنم...فقط بخاطر اون و ایندش اینکارو کردم ...امیدوارم وقتی بزرگ شد بفهمه ...ازم نپرسه چرا؟؟؟میدونم که طلاق برای خیلی از ادما راه حله اما باز یک حس بدی داره...هرچی هست شادی نمیاره که؟؟؟نگرانو من الان توی همون حس غمگینی و تنهایی هستم هر بار که نی نی هارو تو خیابون با مامان و باباهاشون میبینم اشک تو چشام جمع میشه ...دلم میسوزه برای خودم رکسانا و حتی برای اون...اما چکار کنم که قدر این زندگی سه نفره کوچولو رو ندونست...نخواست با هم باشیم.یک دسته گل تازه وارد زندگیمون شده بود میتونست خیلی از مشکلات رو حل کنه خیلیها ارزوی یک بچه دارن اما خدا بهشون نمیده...تو که داشتی چرا اینطوری کردی با ما دوتا؟؟؟دوست دارم تا صبح بنویسم اما راستش بیشتر از این چیزی ندارم...کم کم گریه م میگیره و بغضم میترکه اما باید فراموش کنم...
تنها کاری که از دستم برمیاد...
نخواستم ازت انتقام بگیرم...خودت میری و میبینی که برای تو هیچکی مثل من نیست و نخواهد بود وقتی اینهمه سال با اینهمه خاطره رو با نامردی فراموش کردی ....خیانت بدترین کار ه توی زندگی مشترک...و تو هم مثل خیلی ادمای دیگه برای کارت فقط دلیل اوردی و توجیه کردی حتی نخواستی یکبار هم معذرت خواهی کنی که البته اون هم دردی از غرور له شده من زیر پای تو نداشت...
راستی من واسه چی هی به این فکر میکنم که اگر اینکارو میکردی یا اونکار؟؟؟هر کاری میکردی من دیگه نمیموندم!!!کاری کردی که نمیشد بخشید...
امیدوارم یک روز خودت بتونی با خودت کنار بیای وقتی به کارات فکر میکنی