من متولد ۶۵ و همسرم متولد ۶۲ .ایشون دندانپزشک و من پزشک . یازده ساله با همیم . از زمان دوستی (البته کلا با پیشنهاد ازدواج جلو اومد) تقریبا با هم هم خونه بودیم. چند ماه بعد نامزد شدیم ؛ یک سال بعد عقد و یک سال بعد عروسی.
مسلما از همون حدودای نامزدی ما روابط صمیمی داشتیم ولی جالبه که شوهرم خودش اصرار داشت تا عقد سکس کامل نداشته باشیم و میگفت اگر به هر نحو ازدواج سر نگیری تو متضرر میشی! من سر پرشوری داشتم و این مسائل برام بی معنی بود.
نهایتا دو یه هفته ای قبل از عقد به پیشنهاد من سکس کامل داشتیم و خونریزی هم اتفاق نیفتاد. مشخص بود همسرم تو ذوقش خورده! ... کلا ایشون و خانواده اش به نظر خیلی امروزی میان و اصلا و ابدا مذهبی نیستن. اوایلی که با هم رابطه ی بدون لباس شروع کرده بودیم و قبل از سکس کامل... خیلی اصرار داشت واژن منو ببینه! و یکی دو بار هم پیشنهاد سکس مقعدی داد که خیلی به من برخورد و رد کردم.
بعدها همه ی اینها رو که گذاشتم کنار هم دیدم ایشون هم علیرغم ادعای روشنفکری و اینکه علنا به زبون می آورد اگر قبلا با شخص دیگه ای هم بودی برای من مهم نیست... اتفاقا خیلی هم دید سنتی داشته و براش مهم بوده. البته بعد از ندیدن خون چیزی به من نگفت ولی مشخص بود حالش گرفته شده. بگذریم که من فقط ۲۲ سالم بود و واقعا هم اولین شریک جنسیم همسرم بود، سوای اون که از قضاوت نابجاش ناراحت شدم هنوز فکر کردن به این مساله که قشر تحصیل کرده ی مملکت ما (اونم در فیلد پزشکی) درگیر چنین مسائلی هستن منو آزرده میکنه.
من با کمتر از ده تا سکه به عقدش درومدم زندگی بدی هم نداریم .... منتها ایشون علیرغم ادعاها نه به من حق طلاق داد نه حقوق دیگه ای! پای عمل که رسید جا زد و بهانه هایی آورد که همه میارن. عرض کردم ما زندگی خوبی داریم و یه بچه ی دو سال و نیمه. منتها من از ضد و نقیض گویی و دورویی ناراحتم. و واقعا به حال فرهنگ و عرفی که مردها رو اینجوری بار میاره تاسف میخورم و ازش عصبانیم. سعی میکنم پسرمو متفاوت بار بیارم و دید انسانی و عادلانه و برابر به زن و مرد داشته باشه.