فرهنگی اجتماعی

فرهنگی-اجتماعی
عنوان

ریشه_های_خشونت

| 6 پست

درباره این که چرا انسان متمدن دست به خشونت می زند نظریه های مختلفی وجود دارند. "زیگموند #فروید" پایه گذار روانکاوی که هسته مرکزی انگیزش در انسان را غریزه جنسی (لیبیدو) می دانست، سرکوب این غریزه را ریشه خشونت می دانست. برای مثال فروید در تحلیل روانکاوانه ای از کتاب "قاضی پل شربر" ، خصومت او نسبت به دیگران و دشمن انگاری و تئوری توطئه اش را ناشی از این می دانست که قاضی شربر دارای تمایل سرکوب شده همجنس گرایی بوده است و سرکوب این غریزه باعث شده که وی کسانی را که نسبت به آن ها تمایل جنسی دارد را با استفاده از مکانیزم های دفاعی "وارونه سازی" و "فرافکنی" دشمن بیانگارد و بنای خصومت با آن ها را داشته باشد. "آلفرد #آدلر" پزشک وینی دیگر، برخلاف فروید خشونت را ناشی از "عقده حقارت" می دانست. از نظر آدلر هر کس بیشتر تحقیر شده باشد تمایل بیشتری برای خشونت دارد. خشونت رفتاری جبرانی است برای این که فرد به خودش و دنیا ثابت کند در موضع قدرت است و موضع ضعف خود را ترک گفته است. "مانس اشپربر" روانکاو آدلری در کتاب "روانشناسی استبداد و خودکامگی" با این شیوه تحلیل خشونت را در نظام های فاشیست ریشه یابی کرده است. "کارن هورنای" روانکاو آلمانی که از اولین زنان روانکاو بود در این زمینه نظر دیگری دارد. او اعتقاد دارد خشونت ریشه در ترس دارد. هر چه کودکی در فضای امن تری رشد کند تمایل او به خشونت کمتر می شود. بعدها "کارو دو بوآ" و رونالد روهنر" در تحقیقاتی که بر روی فرهنگ های مختلف انجام دادند نظر هورنای را تأیید کردند. در هر جامعه ای که کودکان در دوران نوزادی و خردسالی حضور فیزیکی و روانی بیشتری از مادر را تجربه می کنند خشونت کمتر است. حضور بیشتر مادر در نزد کودک در او احساس امنیت ایجاد می کند و آستانه تحریک سیستم "ستیز- گریز" مغز او را بالاتر می برد. چنین کودکی در سراسر عمر دیرتر احساس تهدید و ناامنی می کند و دیرتر از کوره در می رود و دست به خشونت می زند. من در این یادداشت کوتاه قصد ندارم بین دیدگاه های فروید، آدلر و هورنای یکی را به عنوان ریشه خشونت معرفی کنم. تصور من این است که لازم نیست به دنبال یک "شاه کلید" باشیم که همه پدیده ها را با آن توجیه کنیم . هر سه نظریه می تواند درست باشد. ممکن است ریشه خشونت قاضی پل شریر تکانه های سرکوب شده جنسی اش باشد در حالی که ریشه خشونت بنیتو موسولینی عقده حقارت و ریشه خشونت کودکان بد سرپرست ترس و ناامنی دائمی. در کنار این نظریات روانکاوانه، نظریات رفتارگرایان بر همانندسازی و یادگیری تأکید بیشتری دارند. از نظر رفتارگرایان، خشونت می تواند به صورت مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده شود. زمانی که برای کودکان تفنگ اسباب بازی تولید می کنیم یا زمانی که در کتاب های تاریخ به کودکان راجع به دوران طلایی امپراتوری بزرگ مان "شبه اطلاعات" می دهیم در حال آموزش خشونت به آن ها هستیم. به نظر می رسد رفتارگران بیشتر به دلایل آشکار خشونت پرداخته اند و روانکاوان به دلایل پنهان خشونت و این دیدگاه ها مکمل یکدیگرند نه رقیب هم! دکتر محمدرضا سرگلزایی

1398/11/19
|
0:43
ارسال نظر
{{ error }}

کاربر گرامی، جهت نوشتن پیام ضروریست که به حساب خود در سایت مامایی نوین ماما وارد شوید، قبل از ثبت نام و ورود به سایت نمی توانید پیامتان را ارسال کنید

تاپیک های به روز شده